«شیشه‌ی نازک دل ما» را / «طاق ابروی یار» بایستی

رفت نیرنگ‌های چرخ از حد / این خزان را بهار بایستی

فصل خزان و پاییز برگ ریز که می آید می توانیم از دو جهت به آن بنگریم.

الف: خزان و سردی دوران بی تویی و دور از خانه‌گی شما.

ب: تحولی که در طبیعت رخ می دهد و امیدی که ما به تحول اساسی و نهایی زمانه داریم.

اما کی این تحول موعود، رخ می دهد؟

به نظر، زمانی که با همه وجود درک کنیم «ما نمی‌توانیم» و یک «منجی نازنین» باید بیاید.

آن زمان کی است؟ نمی دانم. ولی از خدا خواهش می کنم زودتر قانون «ما نمی توانیم» و قاعده «اضطرار به منجی» را در دلهای ما نهادینه و شکوفا کند و خزان فراق شما را به اتمام برساند.

نخست به خاطر خود شما، ای صاحب اقالیم هستی، و دوم به خاطر ما درماندگان بیچاره.

پ.ن: دور از تو فضای دهر بر من تنگ است