و اجعلنا ممن یاخذ بحجزتهم

زده ام گره به مویت

نخ زندگی خود را...

غیر قابل فروش و اجاره

چو کردم خانهٔ دل وقف مِهرش

خط مُهر ابد بر در نویسم

شراب تماشا

خوشا شراب تماشا که جام جامش را

ز راه دیده توان خورد، نه ز راه دهن

کسی که مستی دیدار دیده، می‌داند

که باده، باده عشق است و غیر آن همه فن

ربیع الایام

هر کس به تفرجی و صحرایی

خود بوی بهار ما نمی‌آید

اشارت به اسارت من و دل من!

آینه گر روی توست، آه دل، ای آه دل

علت اگر عشق توست، وای من، ای وای من